-
سلام
شنبه 29 آبانماه سال 1389 12:04
وای خدا بعد از چند ماه دوباره اومدم اینجا ای وای از بس ذوق زدهام یادم رفت سلام کنم سلام سلام دوستای گلی که در نبودم بهم سر زدن و دوستای عزیزی که سراغی هم از ما نگرفتن ببینن مردیم یا زندهایم امروز بعد از چند ماه به وبلاگم اومدم خب خیلی خوشحالم از این به بعد بازم بهم سر بزنیدا منم میام به دیدنتون فعلا بای بای
-
سلام!
جمعه 25 تیرماه سال 1389 22:14
سلام سلام به دوستای خوب و با معرفتی که بهمون سر زدند و سلام به دوستایی که نیومدند حالا بعضیا عذرشون موجهه اما بعضیای دیگه وای وای! من واقعا از همه معذرت میخوام که مدت زیادیه پستی نذاشتم آخه درگیر امتحانا بودم بعدشم که اینترنت نمیتونم برم خراب است دیگه شرمنده ولی شما بیمعرفتا که میتونستین بیاین چرا نیومدین مثلا...
-
روزشماری
چهارشنبه 19 خردادماه سال 1389 20:31
دارم روزشماری امتحانا رو میکنم برام از الان دعا کنین
-
غم نامه
چهارشنبه 19 خردادماه سال 1389 13:27
نمیدونم این حسی که من نسبت به خواهرم پیدا کردم چیه حسادت یا هر چیز دیگه. همه چیز از اون روزی شروع شد که عمو اومد خونمون و گفت میخوان اونو با خودشون ببرن مشهد خواهرم خیلی خوشحال بود اما من غمگین بودم پدرم موافقت کرد و اون فردا صبحش رفت. آخه خدا چرا من باید بچه کوچیکه باشم؟ چرا همه فقط از من ایراد میگیرند؟ چرا اون حق...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 خردادماه سال 1389 17:39
b هیچ کس دوستم نداره حتی اون البته دوستم داره اما وقتی ازش پرسیدم چیزی نگفت من میخواستم از زبون خودش بشنوم اما نگفت وقتی هم من بهش گفتم دوستش دارم بهم میگه تو چقدر صادقانه گفتی، از من نشونه میخواست مگه مجنون از لیلی نشونه خواست؟ مگه فرهاد از شیرین نشونه خواست؟ هیچ کس حرفامو نمیفهمه حتی اون همه از دستم خسته شدن حتی...
-
اطلاعیه
شنبه 8 خردادماه سال 1389 18:06
توجه توجه این وبلاگ فقط یه بهونه است تا نویسنده عقدهها و ناراحتیهایش را خالی کند پس از گفتن وای وای چقدر موج منفی جدا بپرهیزید وگرنه نویسنده افسرده خواهد شد با تشکر
-
نامه ی عاشقانه
جمعه 7 خردادماه سال 1389 19:40
نامه عاشقانهی تبلیغاتی این نامه رو کسی نوشته که صبح تا شب جلوی تلویزیون بوده و تنها سرگرمیش هم این بوده که بشینه تبلیغات قشنگ تلویزیون رو از اول تا آخر نگاه کنه. خودتون بخونید عاقبت چنین آدمی چی میشه: سلام سلامی به گرمای آن از مهیاگاز و کیفیت سینجرگاز و نوآوری نیک کالا با ضمانت 5 ساله امیدوارم صمیمانه سلام مرا پذیرا...
-
هر کسی نخونه
دوشنبه 3 خردادماه سال 1389 12:17
برای سنین زیر 18 سال و بیماران قلبی و آدمای بیجنبه خواندن این نوشته ممنوعه بعضی از مرداها آدم دلش میخواد خفهشون کنه یه کارایی میکنن که نمیدونی چی بهشون بگی بعضیاشون حرص آدم رو در میارن جوری که بگی خدایا چرا خلقش کردی نمیدونم پیش خودشون چه فکری میکنن که.... ولش کن بگذریم... حلا آخر کاری یه چند تا دعا کنم: 1-...
-
و کسی میگوید
شنبه 1 خردادماه سال 1389 18:12
و کسی میگوید سر خود بالا کن/ به بلندا بنگر/ به بلندای عظیم به افقهای پر از نور امید/ و خودت خواهی دید و خودت خواهی یافت خانهی دوست کجاست/ خانهی دوست در آن عرش خداست/ خانهی دوست در آن قلب پر از نور خداست و فقط دوست خداست
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1389 12:15
چاه مکن بهر کسی خسته میشی دیگ به دیگ چیزی نمیگه شلوار مرد که دوتا شد حال میکنه گر صبر کنی زیر پات علف سبز میشه جوجه رو هر وقت بشماری جیک جیک میکنه کوه به کوه میرسه میت رو زمین نمیمونه آشپز که دو تا شد هیچ کدوم غذا درست نمیکنن پاتو از گلیمت درازتر نکن پات دراز میشه شلوار به پات کوتاه میشه
-
فاطمه(س)
یکشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1389 19:44
فاطمه کسی است که با نه سال زیستن همگام با علی، در گام گام علی، و تنفس علی و سرنوشت علی تاثیری جاودانه و ملموس میکند. فاطمه کسی است که تبسم را بر لبان علی مینشاند. فاطمه التیام بخش جگر دندان خوردهی علی است فاطمه عصارهی مظلومیت علی است فاطمه کسی است که پاهای علی را در مقابل یتیم به لرزه میافکند فاطمه اشک علی است،...
-
خاطره بد
یکشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1389 12:51
تا حلا از دست یه غریبه عصبانی شدین به حدی که بخواین خفهاش کنین؟ من و دختر عموم تو نمایشگاه کتاب از یکی از مامورایی که اطلاعاتی نبودند پرسیدیم 25 اِی کجاست؟ یکیشون به من، دانشجوی این مملکت میگه 25 آ تو اول برو زبان یاد بگیر باور کنید قیافهی من اینجوری شده بود میخواستم خفهاش کنم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 24 اردیبهشتماه سال 1389 19:04
امروز یه روز خوب بود. به یه نتایج خوبم رسیدیم خدایا شکرت
-
بهترین دوست
دوشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1389 19:02
بهترین دوست اون دوستیه که بتونی باهاش روی یه سکو ساکت بشینی و هیچی نگی و وقتی ازش دور میشی حس کنی بهترین گفتگوی عمرت رو داشتی. به نظر شما بهترین دوست کیه؟
-
جنس رایانه
دوشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1389 19:34
کامپیوتر اِ اِ اِ رایانه زن است یا مرد؟ من خیلی رو قضیهی اینکه جنس کامپیوتر ( ببخشید فارسی را پاس بداریم رایانه) چیه فکر کردم تا اینکه تو یه مجله خوندم که نوشته بود استاد زبان فرانسه درمورد مذکر یا مونث بودن اسمها توضیح میداد که پرسید کامپیوتر ( من از قول استاده نوشتما وگرنه همون رایانه درسته) مذکر است یا مونث؟...
-
آرزو
پنجشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1389 12:48
بچهها میدونید چه آرزویی دارم؟ . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . یه لیوان آب رو یه دفعه سر بکشم
-
آی دندونم
یکشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1389 18:51
امروز رفتم دندون پزشکی دندونم رو پر کردم اینقدر درد میکنه دعا کنید به عصب نرسه که بخوام عصب کشی کنم
-
سوال
جمعه 3 اردیبهشتماه سال 1389 17:22
تا حالا شده از دست کسی خیلی دلخور باشین ولی به خاطر بعضی چیزا یا بعضی کسا مجبور بشین یه عمر تحملش کنین؟
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 31 فروردینماه سال 1389 10:31
به نام آنکه بر وجود انسان دمید و به نام آنکه دل را آفرید تا پدیدهای چون عشق را معلول آن کند پس به نام پروردگار عشق و به نام پروردگار هستی سلام به همه دوستان عزیز من دیشب دیر خوابم برد کلی فکر کردم یه تصمیمی گرفتم نه مثل تصمیم کبری ها تصمیم گرفتم شک رو از دلم بیرون کنم سعی کنم شاد باشم کمترم مطالب غمگین بذارم شماهام...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 28 فروردینماه سال 1389 13:45
خدایا اگر تو هم درد عاشقی را میکشیدی تو هم زهر جدایی را میچشیدی پشیمان میشدی از اینکه عشق را آفریدی بگو هرگز سفر کردی؟ سفر با چشم تر کردی؟ کسی را بدرقه با اشک، خون جگر کردی؟ ز شهر آرزوهایت به ناکامی گذر کردی؟
-
دل نوشته
پنجشنبه 26 فروردینماه سال 1389 10:50
دلم گرفته، دلم گرفته از این دنیا، از این زندگی، از آدماش، از این خونه، از این شهر، از این... نمیدونم چی باید بگم چی نباید بگم دلم میخواد گریه کنم مثل تموم شبایی که مثل امشب دلم میگرفته، مثل وقتایی که دلم میشکسته. دلم میخواد از اینجا فرار کنم برم جایی که هیچکس نباشه که سرم غر بزنه، هیچ کس اذیتم نکنه، هیچ کس متهمم...
-
قلک
سهشنبه 24 فروردینماه سال 1389 17:57
دویدم و دویدم به قلکم رسیدم/ زدم اونو شکستم تا پول بیاد به دستم /هیچی نبود تو قلک به جز یه سوسک کوچک/ سوسکه بگم چه کار کرد؟ ترسید و زود فرار کرد/ خونهی اون خراب شد دلم واسش کباب شد/ دویدم و دویدم رفتم برای سوسکه قلک نو خریدم کار خوبی کردم؟
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 فروردینماه سال 1389 13:22
در زندگیام فقط تو را دارم که بخوانی تا بدانی تنها چیزی که سرکشیام را آرامش میبخشد فقط تویی تا بدانی برایم همچون آب برای گل هستی برایت مینویسم که بخوانی و بدانی من هرگز کسی را که با سختی در کنارش به آرامش رسیدهام را آسان از دست نخواهم داد مینویسم تا بدانی وقتی آمدی زمستان بود و با آمدنت زمستان را بهار کردی زندگی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 فروردینماه سال 1389 11:11
سخته بخوای همهی دردهاتو توی چند تا جمله خلاصه کنی، همهی دردهاتو شکل حرف دربیاری، حرفارو شکل کلمه کلمه پیدا نکردن برای گفتن بغضت سخته زندونی کردن این همه فکر توی چاردیواری مغزت سخته مجبورم بنویسم اینجا برای دفن کردن حرفام، دردام، بغضم فقط به خاطر اینکه خفه نشم من بازم دلم گرفته سلام با دعای شما دوستای خوبم مشهد...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 2 فروردینماه سال 1389 15:23
سلام می خواستم بگم من یه چند روزی می خوام برم مسافرت یه چند روزی خبری ازم نیست نگرانم نشین برمی گردم شما نظراتون رو بدین ازتون می خوام 2 تا دعا برامون بکنین 1-امام رضا بطلبه بریم مشهد 2-بتونم دستم رو به ضریح امام رضا برسونم فعلا بای بای
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 فروردینماه سال 1389 23:37
مطمئن باش خداوند تو را عاشقانه دوست دارد چون هر بهار برایت گل میفرستد و هر روز صبح آفتاب را به تو هدیه میکند پروردگار هستی با این که میتواند در هر جایی از این دنیا باشد قلب تو را انتخاب کرده و تنها اوست که هر وقت بخواهی چیزی بگویی گوش میکند
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 اسفندماه سال 1388 11:22
سلام چطوری؟ پیشاپیش سال نو همگیتون مبارک باشه. دیدم امشب اینقدر شلوغ میشه که نتونم بهتون تبریک بگم برای همین صبح نوشتم خب امیدوارم امسال براتون سال پربرکتی باشه، سالی پر از خوشی و خنده، پر از موفقیت اگه تونستین یه دعای کوچولو هم برای من بکنین تا مشکلم حل بشه
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 اسفندماه سال 1388 10:42
سلام چطوری؟ پیشاپیش سال نو همگیتون مبارک باشه. دیدم امشب اینقدر شلوغ میشه که نتونم بهتون تبریک بگم برای همین صبح نوشتم خب امیدوارم امسال براتون سال پربرکتی باشه، سالی پر از خوشی و خنده، پر از موفقیت اگه تونستین یه دعای کوچولو هم برای من بکنین تا مشکلم حل بشه
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 اسفندماه سال 1388 20:12
سلام سلام به خدایی که قبل از اینکه به این دنیا بیام در گوشم گفت من همیشه همراهتم تا لحظهی مرگ سلام به خدایی که وقتی قدم به این دنیا گذاشتم همهچی بهم داد، پدر و مادر، زندگی خوب، بینایی، شنوایی و از همه مهمتر سلامتی سلام به خدایی که به حرفش عمل کرد و تنهام نذاشت چه تو شادی چه تو غم سلام به خدایی که هر وقت گرفتار شدم...