بهونه

بهونه ای از همه چیز...

بهونه

بهونه ای از همه چیز...

کدوم احساس...

نمی‌دونم احساس خوبی داشته باشم یا احساس بد... 

شروع یه زندگی جدید برا نشاط آوره اما جدایی و دوری از خانواده‌ام برای من که خیلی بهشون وابسته ام عذاب آوره 

بابا که همش سر تلویزیون و ورزش و فیلم باهم بحث داشتیم مامان و سعید همینطور سمیه که همش باهم دعوا کل کل داشتیم 

واقعا سخته...

نظرات 3 + ارسال نظر
مینا یکشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:03 ب.ظ http://www.tabassom-16.blogsky.com

هی
بله دیگه پ نه میخوای همونجا باش هم اینجا
والا
اولی قشنگتر نیس؟
دومی هم سرجاشه خب

باشه

سارا سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:31 ب.ظ http://www.takelarzan.blogsky.com

سلام عزیزم
زندگیه جدید؟مبارکه خبریه؟

عبد کوی عشق دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:05 ب.ظ http://yamahdi313a.blogsky.com

سلام عزیزم
نگارم ممنون که بهم سر زدی

قابلی نداشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد