بهونه

بهونه ای از همه چیز...

بهونه

بهونه ای از همه چیز...

نمیشه برگشت؟؟؟

این روزا خیلی دوست دارم برگردم به زمان دبیرستانم... 

خاطراتم با لیلا و فاطمه و کوچه‌ی کیپور... 

خیلی خوش می‌گذشت... 

با هم میرفتیم با هم برمیگشتیم... 

سال آخر موقع خداحافظی وقتی لیلا گفت می‌خوان برای همیشه برن قم رو یادم نمیره... 

آهنگ میمیرم برات رو گذاشته بود و دوتایی فقط گریه می‌کردیم... 

حالا دلم برای اون زمان خیلی تنگ شده 

گرچه زمان دانشجوییی هم خاطرات خیلی خوبیه اما ۳ سال دبیرستان برای من چیز دیگه‌‌ای بود چون اون بود...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد