ابتدا میمردم برای اینکه دبیرستان را تمام و دانشگاه را شروع کنم...
بعد از آن میمردم برای اینکه تحصیلم در دانشگه تمام شود و کار را شروع کنم...
بعد از آن میمردم برای اینکه ازدواج کنم و بچهدار شوم...
بعد از آن میمردم برای اینکه بچهها بزرگ شوند و به مدرسه بروند و من بتوانم به کار بازگردم...
بعد از آن میمردم برای اینکه بازنشسته شوم...
و حالا لحظهی مردنم فرا رسیده و ناگهان دریافته ام که فراموش کردهام زندگی کنم...
هه راس میگیا!
من همیشه راست میگم
منم الان دارم میمیرم واسه شروعی دوباره
درس ...کار ...و......