بهونه

بهونه ای از همه چیز...

بهونه

بهونه ای از همه چیز...

ای کاش

چرا همه چی اینقدر بد پیش میره؟ 

چرا همه جا سیاهه؟ 

چرا من همش دارم گریه میکنم؟ 

از کی ناراحتم؟ 

از خودم؟ از اون؟ از سرنوشت؟ 

نه از دست خودم بیشتر ناراحتم... 

چرا؟ 

سوال خوبیه. 

اگه قبلا که آسمون آبی بود... اگه اون موقعی که ابری تو آسمون نبود... اگه اون موقعی که شادی بود... اگه... اگه... اگه... اگه اون موقعی که این اگه‌ها نبود حرف می‌زد شاید این سیاهی... این ابرای زشت و بدقواره... ناراحتی و غصه راه ورود به قلبم رو پیدا نمی‌کردند. 

ای کاش این اگه‌ها واقعی بود...

زن داداش

خبر خبر داریم برای داداش جونم زن میگیریم 

اینقدر دوست داشتم زن داداش داشته باشم