بهونه

بهونه ای از همه چیز...

بهونه

بهونه ای از همه چیز...

خداجون میشنوی...

خدا جون میشنوی چی میگم؟

برات حرف بزنم؟

از مشکلاتم بگم کمکم می‌کنی؟

همه چی گره خورده

مشکل روی مشکل

دیگه خسته شدم

کلافه‌ام

خداجون اگه گوشه چشمی هم به ما بندازی بد نیست جای دوری نمیره. چرا هی مشکل روی مشکل؟ خب چرا همه چیز زودتر حل نشه؟ 

آخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

ولی بازم شکرت...

نظرات 1 + ارسال نظر
... دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:25 ب.ظ http://4-4.blogsky.com/

از خدا نمی‌خواهم دستت را بگیرد؛ میخواهم دستت را ول نکند.

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد